راز معنایی متن

 راز معنایی متن

همان طور که می دانیم یکی از ویژ گی های مهمی که تا کنون زبان شناسان و نشانه شناسان برای هر متن یا گفتمان در نظر گرفته اند، ویژگی کنشی آن است. کنش به عملی گفته می شود که می تواند ضمن تحقق برنامه ای موجب تغییر وضعیتی به وضعیتی دیگر شود. به عنوان مثال، اگر به دلیل سرما پنجره ها را ببندیم، کنشی شکل گرفته است که ما را از وضعیت نامناسب هوای درون خانه به وضعیتی ثانوی، یعنی هوایی مناسب تر سوق می دهد. به عقیده گرمس و کورتز، نشانه -معناشناسان فرانسوی، کنش گفتمانی «یعنی تحقق برنامه ای روایی که خود به سبب استفاده از فرآیند روایی یا نظام هم نشینی» در گفتمان حاصل می شود.

اما پرسش مهمی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا زبان فقط مبتنی بر کنش است آیا متون و گفتمان ها فقط کنش پرور هستند آیا عوامل گفتمانی فقط به واسطه کنش معناسازی می کنند آیا صرف شناسایی کنش در متون برای پی بردن به راز معنایی آنها کافی است به راستی کنش در خدمت چیست آیا فقط در خدمت خودش است یا در خدمت ویژگی های دیگر متنی این نکته که کنش با حرکت و دینامیسم معنایی هر متن گره خورده است، نکته درستی است. اما، آیا همه متون کنشی هستند اگر در متنی با عاملی مواجه شویم که خصوصیت اصلی او «بی حوصلگی» است، آیا باز هم می توانیم از کنش صحبت کنیم و او را کنش گر بنامیم بی شک، پاسخ به چنین پرسشی منفی است. برای رفع چنین نقصانی چه باید کرد.

زبان شناسان گفتمانی آموخته اند که برای کشف رابطه های زبانی، باید قبل از هر چیز نگاهی تقابلی به مسائل داشته باشند. به همین دلیل، بنده نیز قبل از هر چیز به فکر واژه ای افتادم که بتواند در تقابل با کنش قرار گیرد تا جریان های غیر کنشی زبان را پوشش دهد. و به این ترتیب، متوجه شدم که واژه شوِش، که از مصدر شدن به دست آمده است، می تواند پاسخ گوی این نیاز تحلیلی متن باشد. شوِش، یا توصیف کننده حالتی است که عاملی در آن قرار دارد و یا بیان کننده وصال عاملی با ابژه یا گونه ای ارزشی است. به عنوان مثال اگر بگوییم: «بهمن آدم ثروتمندی است»، در اینجا بهمن را عاملی شوِشی می دانیم، چرا که او به وصال با ثروت نائل آمده است. هر چند که چنین وصالی نتیجه فرآیندی کنشی باشد. و یا اینکه اگر بشنویم: «بهمن غمگین است»، باز هم بهمن عاملی شوِشی است، چرا که از حالت روحی خبر می دهیم که او دچار آن شده است. گرمس در کتاب معروف خود تحت عنوان «در باب نقصان معنا» به عامل شوِشی و شوِشگری زیبایی شناختی اشاره دارد. عاملی که نه به واسطه کنش خود، بلکه به واسطه رابطه ای پدیداری و حسی-ادراکی که با دنیا برقرار می کند، معنا می دهد. همین کتاب است که ما را از گرمس ۱ به گرمس ۲ سوق می دهد، چرا که تولید معنا را سیال و تابع رابطه ای پدیداری و حضور مدار می داند. در کتاب دیگری تحت عنوان «نشانه-معناشناسی عاطفی» از حالات بیرونی تا حالات روحی، گرمس و فونتنی ما را با شوِش گرانی عاطفی آشنا می کنند که نه به واسطه کنش، بلکه به واسطه حالاتی مانند حزن، اندوه، نوستالژی، شادی، حسادت، کینه، بیم، ناامیدی و ‎/‎/‎/ معنا می دهند. در گفته ای مانند «بی حوصلگی مانند خوره به جانم افتاده است»، عاملی شوِشی داریم که در وضعیت خاص عاطفی قرار گرفته است و معنا تابع همین وضعیت است. اما در گفته های معروفی از سهراب سپهری، مثل«من چه سبزم امروز» و یا «در دل من چیزی است مثل یک بیشه نور» با شوِشگری زیبایی شناختی مواجه هستیم؛ چرا که شوِشگر خود به بخشی از زیبایی دنیا یعنی «سبز» و «نور» تبدیل شده است.

از زمان ولادیمیر پروپ تا کنون تقسیم بندی های زیادی در مورد عوامل گفتمان صورت گرفته است. اما ما در اینجا عوامل گفتمانی را به دو دسته بزرگ کنشی و شوِشی تقسیم می کنیم. عوامل کنشی خود به سه دسته کنش گزار، کنش گر و کنش پذیر تقسیم می شوند و به همین ترتیب عامل شوِشی نیز که من به عنوان عاملی مهم در مباحث گفتمانی طرح می کنم، به سه دسته شوِش گزار، شوِش گر و شوِش پذیر تقسیم می شود. اینک لازم است تا با استفاده از تعاریف و مثال هایی به روشن شدن هر چه بهتر مطلب کمک کنیم.

کنش می تواند از نوع تجویزی یا القایی باشد. به عنوان مثال کنش تجویزی زمانی رخ می دهد که پادشاه از قهرمان می خواهد تا برود و سر دیو را بیاورد و سپس بر اساس این کنش پاداش خود را دریافت کند. در اینجا پادشاه به عنوان کنش گزار و قهرمان به عنوان کسی که کنشی را انجام می دهد و به مقابله با دیو می پردازد، کنش گر است. و دیو هم (که قرار است قهرمان با او بجنگد) به عنوان کنش گری دیگر محسوب می شود و وقتی دیو شکست خورده، تسلیم قهرمان می شود و سر او به پادشاه تقدیم می گردد، به یک کنش پذیر تبدیل می شود. و همچنین دختر پادشاه هم که قرار است به عنوان پاداش قهرمان به عقد او در آید، یک کنش پذیر است.

اما کنش القایی کنشی است که دیگر در آن از تجویز خبری نیست، چرا که بر اساس رابطه ای موازی از نوع تعاملی و نه رابطه ای عمودی از نوع فرمان گزار و فرمان بر شکل می گیرد. بهترین نمونه کنش القایی قصه معروف «زاغ و روباه» است که در آن روباه با استفاده از حربه چاپلوسی این باور را در زاغ ایجاد می کند که او بسیار زیباست و اگر صدایش هم خوب باشد همان ققنوس جنگل هاست. در نتیجه روباه زاغ را متقاعد به آواز خواندن می کند. به همین دلیل ما با کنشی القایی مواجه هستیم. پس روباه و زاغ هر دو کنش گری هستند که در تعامل با یکدیگر قرار دارند. اما زاغ در پایان فریب می خورد و قالب پنیر را از دست می دهد. قالب پنیر ابژه ارزشی است که از زاغ به روباه منتقل می شود. پس قالب پنیر کنش پذیر است ‎/ کاربرد شناسی زبان نشان داده است که در گفت و گوهای روزمره زبانی نیز کنش نقش بسزایی دارد. به عنوان مثال جمله بسیار ساده ای مثل «خیلی سرد است» می تواند با توجه به بافت و موقعیت گفتمانی منجر به کنشی مثل بستن پنجره و یا استفاده از وسایل گرمازا شود.

اما گفتمان، تنها، مرکز بروز رفتارهای کنشی نیست و در بعضی از موارد ما با حضوری مواجه هستیم که دارای ویژگی های شوِشی است. وقتی کسی می گوید: «مُردم از خستگی»، بی شک ما را متوجه وضعیت شوِشی خود می کند. در گفته ای مثل: «دادم حالش رو بگیرن»، حال گیری به دلیل مرتبط بودن با وضعیت روحی امری شوِشی است. در اینجا«من» شوِش گزار، کسی که حال گیری می کند، کنش گر (عملی مثل تنبیه را انجام می دهد) و کسی که حالش گرفته شده، شوِش گر است. اما در گفته ای مثل «حسابی سرخ شد.» کسی که سرخ می شود هم شوِش گر است (چرا که دچار ترس شده است) و هم شوِش پذیر (چرا که این ترس از ناحیه ای به او منتقل شده است.)

البته، این نکته را نباید فراموش کرد که گاهی کنش می تواند مبنای ایجاد شوِش قرار گیرد و گاهی نیز شوِش می تواند راه را بر کنش باز کند. به عنوان مثال وقتی کسی می گوید: «به خیاط سفارش دادم برام یک پیراهن بدوزه»، در اینجا شخص سفارش دهنده کنش گزار، خیاط کنش گر و پیراهن کنش پذیر یا ابژه ارزشی است که کنش گزار و کنش گر را به یکدیگر مرتبط می کند. در پایان نیز شخص سفارش دهنده که به وصال با پیراهن نائل آمده شوِش گر است. نکته مهم این است که کنش خیاط سبب بروز شوِش می شود. اما در گفته ای مانند: «از شدت عصبانیت در را به هم کوبید»، عصبانیت نوعی شوِش (وضعیت یا حالتی روحی) است که منجر به کنشی مثل کوبیدن در به هم می شود.

این مطالعه نشان می دهد که از این پس باید در بررسی نشانه-معناشناختی متون و گفتمان ها، در کنار عامل کنشی به حضور عامل شوِشی نیز دقت کرد و بین این دو تفکیک قائل شد. تنها در این صورت است که شناسایی صحیح مسائل پدیداری، حسی-ادراکی و عاطفی در متون که بسیار گسترده هم هستند، تحقق می یابد.

دکتر حمید رضا شعیری

عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس

منبع :    مجله وبگردی      ادبیات و شعر

تهیه کننده : علیرضا سینی چی ( کارشناس ارشد زبانشناسی ) – معاون فن آوری دبیرستان

تایید کننده : محمد امین فرشچی ( دکترای آموزش زبان ) – دبیر زبان انگلیسی


برچسب
امتیاز شما به این محتوای آموزشی ؟ جمع امتیاز 20/20