چكيده : تعارف يكي از مسائل مهمي است كه دانستن آن براي فارسيآموزان خارجي ضروري به شمار ميرود. در اين مختصر، نگارنده قصد دارد مشخص كند چرا فارسيآموزان خارجي نميتوانند تعارف فارسي را بفهمند يا خوب متوجه شوند.ابتدا دربارة نظريه ادب همگاني، كه توسط براون و لوينسون مطرح شد سخن ميرود و بعد پديدة تعارف براساس اين نظريه مورد بررسي قرار ميگيرد. در اين بخش به اين پرسش پاسخ داده ميشود كه: آيا تعارف فارسي در چارچوب نظرية ادب قرار ميگيرد؟ بخش سوم به دستگاه ضمير و فعل ميپردازد و مهمترين نقشهاي تعارف و فرق آن با ادب عمومي را آشكار ميكند. سرانجام، سه علت اصلي برشمرده و راهحل ممكن ارائه ميشود.
مقدمه :
يكي از شركتكنندگان دورة دانشافزايي زبان و ادبيات فارسي جملهاي را گفت كه بهخوبي ديدگاه يك خارجي را دربارة تعارف در زبان فارسي نشان ميدهد. اين خانم ميگويد: «قبل از آمدن به ايران فكر ميكردم كه يك سلام گفتن براي يك روز كافي است، اما حالا ميبينم كه سلام گفتن و تشكر كردن اينجا حد ندارد ».
معمولاً فارسيآموزان خارجي تعارف فارسي را نميشناسند و اين مسأله باعث ميشود كه آنها در تعارف تفريط ــ يا گاهي اوقات حتي افراط ــ كنند. از طرف ديگر، كافي است به يك ايراني بگوييد خسته نباشيد تا او بگويد: «چقدر با استعداديد، تعارف را بلد هستيد». اين نكته بهخوبي ارزش و اهميت تعارف را در زندگي ايرانيان منعكس ميكند.
هر زباني ويژگيهاي خاصي دارد و يكي از ويژگيهاي زبان فارسي وجود عبارات مؤدبانهاي است كه عمدتاً براي فارسيآموزان خارجي مشكلاتي پيش ميآورد و هنگام ارتباط با فارسيزبانان، باعث سوءتفاهم ميشود. عبارات مؤدبانه در همة زبانهاي جهان وجود دارد و تنها اين نكته نميتواند باعث مشكلات و سوءتفاهم شود. با اين حال ميبينيم كه خارجيان مقيم در ايران در همكنش با ايرانيان با سختيهاي زباني روبهرو ميشوند و بيشتر آن سختيها متعلق به اين عبارات است. هدف اين مقاله پيدا كردن مهمترين علتهاي چنين مشكلاتي است كه فارسيآموزان خارجي در ايران با آن روبهرو ميشوند. براي اين كه كاملاً اين موضوع را بفهميم، اول بايد به نظرية ادب عمومي بپردازيم. بنابراين، در بخش اول به بررسي اين نظريه ميپردازيم. در بخش دوم خواهيم ديد چهقدر «تعارف» در زبان فارسي وارد قالب نظرية ادب ميشود و آيا اين نظريه به همه پرسشهاي زمينه خود جواب ميدهد يا خير. در اين بخش نظرات بعضي از زبانشناسان ايراني و خارجي را راجع به اين موضوع ميآوريم و همچنين ترجمة كلمة «تعارف» را به زبان انگليسي بررسي ميكنيم. مقالههاي زيادي دربارة تعارف از جنبة زبانشناسي به رشتة تحرير درآمده ــ بعضي از آنها به قلم خود ايرانيها و بعضي ديگر به قلم خارجيها ــ اما كمتر كساني هستند كه به قضية تعارف و فهميدن آن از طرف غيرفارسيزبانان توجه كرده باشند. ترجمة انگليسي كلمة «تعارف» و سعي براي گذاشتن آن در قالب نظريهاي كه از آن تنگتر است، باعث فهميدن نادرست اين پديده شده است كه دليل آن ارائه خواهد شد. در بخش سوم مقاله، با ارائة نمونة افعال و ضماير زبان فارسي نشان خواهيم داد كه خود زبان بهترين پاسخ را به اين پرسش ميدهد و جنبههاي ديگر مسأله، اگرچه قابل توجه است و نميتوان از آنها چشمپوشي كرد، به اندازة عامل زبان اهميت ندارند.
منظور از خارجيها در اين مقاله، غربيها و اروپاييهايي هستند كه با زبان فارسي سر و كار دارند، زيرا بيشتر غربيها در اينباره تحقيق كردهاند و ديگر آن كه در شرق ممكن است زبان يا زبانهايي پيدا شود كه بيشتر از فارسي اين نكته را شامل شود، اگرچه از محتواي كتابها و گفتوگو با شرقيها به نظر ميرسد كه از اين لحاظ نظير زبان فارسي در كل جهان كمتر پيدا ميشود.
نظرية ادب را ميتوان به عنوان يكي از مهمترين و مؤثرترين نظريههاي زبانشناسي در 20 سال اخير معرفي كرد. گرايش به اين نظريه چندان است كه ميتوان آن را زيرشاخة مستقل منظورشناسي دانست. درحقيقت ميتوان آن را به عنوان پيوندي ميان منظورشناسي و جامعهشناسي زبان خواند. نظرية ادب توسط براون و لوينسون (1987) تبيين و عرضه شده است. ادب، راهكار عباراتي است كه در محاورة روزمره بين همة مردم و در همة فرهنگها بهكار ميرود. بنابر اين نظريه، هدف از بهكار بردن راهكارهاي مذكور، حفظ حيثيت مخاطب است. كلمة «حيثيت» ترجمة كلمة انگليسي Face ، به معني تصويري است كه شخصي از هويت، ارزش و استعداد خود دارد. اين كلمه در زبان انگليسي پيشينة بسيار جالبي دارد. ميگويند در قرن هيجدهم ميلادي مردها و زنهاي متعلق به سطح بالاي جامعه، صورت خود را بسيار آرايش ميكردند و مواد آرايشي زيادي روي صورت ميگذاشتند، همه به اين اميد كه بههمديگر مهر بورزند و از آن جايي كه بهندرت به حمام ميرفتند، آن ساخت مواد آرايشي روزبهروز روي صورتشان ضخيم و ضخيمتر ميشد. درجشنها، اگر نزديك به آتش ميشدند، مواد آرايشي آب ميشد و صورت و حيثيتشان را به خطر ميانداخت. آنوقت خدمتكاران، پردهاي بين آنها و آتش ميگذاشتند تا صورت و حيثيتشان حفظ شود .
براون و لوينسون ادعا ميكنند كه، در زندگي روزمره حيثيت ما به خطر انداخته ميشود و هدف از بهكار بردن عبارات مؤدبانه، حفظ حيثيت است. اين مسأله شبيه داستان بالاست. براساس نظرية آنها، در هر ارتباط زباني، متكلم و مخاطب، حيثيت و نيازهاي حفظ حيثيت را درنظر ميگيرند. بنابر نوشتة براون و لوينسون، حيثيت دو جنبه دارد: مثبت و منفي. حيثيت مثبت، نياز انسان به مورد قبول و تأييد واقع شدن است؛ به عبارت ديگر، همة ما ميخواهيم ديگران نيازها و خواهشهايمان را قبول كنند و به آن احترام بگذارند. انتظار هم داريم نيازها و خواهشهايمان مورد پسند ديگران باشد. حيثيت منفي، نياز انسان به استقلال و خودداري ديگران از ورود به قلمرو شخصي اوست. يعني، هر آدمِ بهبلوغرسيده، نياز به آزادي كنش دارد و ديگران از كنشهاي او نبايد جلوگيري كنند.
چنانچه يكي از حيثيتها، چه مثبت و چه منفي، ناديده گرفته شود، عملكردي به نام « كنش به خطر انداختن حيثيت » صورت ميگيرد. وقتي كه چنين كنشي پيدا شود، گوينده از عبارات مؤدبانه به هدف جبران كردن حيثيت مخاطب استفاده ميكند. اگر حيثيت مثبت به خطر انداخته شود، براي جبران كردن آن ادب مثبت بهكار ميرود؛ و اگر حيثيت منفي در خطر باشد، ادب منفي صورت ميگيرد. مردم معمولاً در همكنش (تعامل با يكديگر) تلاش ميكنند تا حيثيت مخاطب را به خطر نيندازند؛ به عبارت ديگر، از گفتههاي مؤدبانه استفاده ميكنند. مهم اينجاست كه بدانيم گوينده، حيثيت مخاطب را به خطر نينداخته و درعينحال از حيثيت خود نيز پشتيباني ميكند .
نمونه بهكار بردن ادب مثبت توجه به موضوعات مورد علاقة مشترك متكلم و مخاطب است. متكلم و مخاطب ميتوانند آرزوها يا مشكلات مشترك داشته باشند و با بهكار بردن ادب مثبت، آنها به اين موضوعات مشترك توجه ميكنند. مانند كنشگفتار زير:
عروس، پارچه تشكچهها را نگاه كرد:
ـ چهقدر قشنگند! خيلي خوشسليقهاند خاله جان.
مادر سبد گل را گذاشت روي چهارپاية گوشه اتاق:
ـ چشمهايتان قشنگ ميبينند. چه گلهايي! چه سبد گلي! چرا زحمت كشيديد.
جعبة شريني را از دست بابا گرفت:
ـ اي بابا، شيريني هم آورديد. حسابي خجالتي داديد .
در ادب منفي گوينده سعي ميكند با گفتههاي غيرمستقيم و نشان دادن ناآگاهي از آرزوهاي خصوصي مخاطب، حيثيت منفي او را به خطر نيندازد. گوينده در اين حالت حيثيت خود را پايين ميآورد و درعينحال مخاطب را بالا ميبرد. پيشنهادها، حيثيت منفي را به خطر مياندازند؛ زيرا به مخاطب فشار ميآورند تا به گوينده اجازه دهند كاري را بكند كه مورد قبول مخاطب نباشد. گوينده در چنين مواردي معمولاً از عبارت «ببخشيد…» استفاده ميكند، مانند مثال زير:
(در گفتوگوي تلفني) ببخشيد مليح جون، محمود يك كار فوري با من دارد. دوباره زنگ ميزنم، حتماً. قربانت. (گوشي را ميگذارد) فرمايش ؟
علاوه بر جنبة منظورشناختي ادب، اين نظريه سه جنبة اجتماعي را نيز براي اينكه كنش به خطر انداختن حيثيت صورت بگيرد يا خير، در نظر ميگيرد: (1) قدرت يا موقعيت اجتماعي طرفين گفتوگو، (2) فاصله و يا رابطة اجتماعي طرفين گفتوگو از لحاظ آشنايي يا نزديكي و (3) ميزان سنگيني تقاضا . بنابراين، هرچه طرف متقابل گفتوگو با قدرتتر، ناآشناتر و تقاضا سنگينتر باشد، براساس اين نظريه، سخنِ گوينده مؤدبانهتر عرضه ميشود.
طولي نكشيد كه نظرية ادب مورد نقد زبانشناسان بسياري قرار گرفت. لازم به ذكر است كه انتقاد به نظرية براون و لوينسون عمدتاً از طرف كساني بود كه با زبانهاي شرقي سروكار داشتند. بعضي از آنها ادعا ميكردند كه اين نظريه، تعريف دقيقي از ادب نميدهد تا بتوان براساس آن، اين پديده را بهطور ميانفرهنگي مورد بررسي قرار داد. مهمترين دليل مخالفتشان با اين دو مؤلف، جهاني بودن آن حيثيت بود و به اين نتيجه رسيدند كه حيثيتي را كه براون و لوينسون ايجاد كردند در جامعههاي شرقي مصداق ندارد. بنابر نوشتههاي اين مخالفان، «حيثيت» براون و لوينسون كاملاً شخصي است و تنها به فرد نگاه ميكند. برعكس، «حيثيت» در جامعههاي شرقي بيشتر جنبة همگاني دارد و راهكارهاي ادب، با به خطر انداختن حيثيت مرتبط نيست . در دو بخش آينده به اين موضوع بيشتر خواهيم پرداخت.
ترديدي نيست كه مفهوم كلمة تعارف در زبان فارسي فوقالعاده پيچيده است. براي اثبات پيچيدگي اين مفهوم، تنها اين نكته كافي است كه يك معناي آن چيزي به كسي دادن و معناي ديگر هديه را نپذيرفتن است. براي نمونه معناهاي آن را از يك فرهنگ ميآوريم:
خوشامد گفتن به يكديگر، احوالپرسي كردن از يكديگر، تكلف و اسباب ضيافت فراهم كردن، دعوت به ضيافت، پيشكش دادن، هديه، اغراق در اداي احترام و ساير تشريفات به حدي كه اسباب ناراحتي طرف مقابل را فراهم سازد .
ملاحظه ميشود كه برخي از معاني، متضاد و متقابل معاني ديگر است. بنابراين، مفهوم كل تعارف براي غيرايرانيان ميتواند بسيار مشكل و دشوار باشد. متأسفانه، فهميدن نادرست معناي لغوي تعارف باعث فهميدن غيرصحيح اين پديده شده و حتي بعضي از محققان ايراني به اشتباه افتادهاند. ويليام بيمن، مردمشناس مشهور آمريكايي، كه حدود ده سال مشغول پژوهش در ايران بوده ، تعارف را با گروه اسمي Ritual politeness به زبان انگليسي ترجمه كرده و ساير محققان عمدتاً از اين ترجمه تقليد كردهاند . ميتوان گفت كه اين ترجمه از دو جنبه اشتباه است: يكي آن كه مفهوم تعارف حتي از مفهوم كل نظرية ادب وسيعتر است و بيمن آن را فشردهتر ميداند، و ديگر آنكه خود معناي اين گروه اسمي را به طوري ميتوان به عنوان يك معناي منفي فهميد. از كلمات خود بيمن نكتة مطرح شده، فهميده ميشود:
در واقع به اعتقاد من، تعارف، تجسم عملي و آييني شدة ادراكات متفاوت از فرادستي و فرودستي در تعامل است. تعارفْ انسجام نقشهاي تعريف شدة فرهنگي را ــ آن گونه كه هر ايراني به انحاء مختلف در زندگي روزمره ايفا ميكند ــ حفظ كرده و بر آن تأكيد ميگذارد. جوانان ايراني نوميدانه، از فراگير بودن تعارف شِكوِه ميكنند، اما كاري عليه آن نميتوانند بكنند و حتي در عين نارضايتي، خودشان هم تعارف ميكنند ».
از اين كلمات چنين برميآيد كه تعارف براي ايرانيها سخت مينمايد، اما درعينحال آنها ــ اگر چه ميخواهند ــ نميتوانند خودشان را از چنگ آن رها كنند. البته اين نگاه كاملاً نادرست است؛ چون در هيچ زباني نكتهاي وجود ندارد كه براي اهل آن زبان دشوار باشد. اگر چنان پديدهاي بهوجود ميآمد، به زودي از زبان بيرون ميرفت. همين قاعده يكي از مهمترين قواعد زباني به شمار ميرود. زبان، مانند هر پديدة طبيعي ديگر، با گذر زمان تغيير ميكند و علت اصلي اين تغييرات رها شدن از سختيها و تنگناهايي است كه مشكلات را ايجاد ميكنند. خود بيمن بايد اين را دانسته باشد و اگر دانسته باشد، اين سؤال مطرح ميشود كه چرا اينطور نوشته است. به نظر ما، خودش در جاي ديگر به اين پرسش جواب ميدهد:
«از سوي ديگر شخص با دوستان صميمي خود تعارف نميكند، و اگر يك طرف، از صورتهاي زباني محترمانه استفاده كند، طرف ديگر بايد گفتههاي او را اينگونه تعبير كند كه احترام حقيقي و خالصانة گوينده نسبت به شنونده، استعمال آنها را ايجاد كرده است. البته چنين احساسي فينفسه در روابط بين غيرصميميها وجود ندارد (كه به اعتقاد من اين حقيقت به درستي نشان ميدهد كه ابراز صريح احترام تعارف محسوب نميشود ».
بنابر نوشته بيمن، اگر بخواهيم به كسي احترام بگذاريم كه دوست صميمي يا عضو خانوادة ما به شمار نميرود، راهي نداريم آن را به زبان فارسي ابراز كنيم؛ چون تعارف تنها وسيلة نشان دادن احترام به غير نزديكان در زبان فارسي است. نتيجة اين كار براي يك خوانندة ناآگاه اين است كه فارسيزبانان ــ يا به عبارت ديگر ايرانيها ــ اصلاً به زبان مادريشان نميتوانند به ديگران احترام بگذارند و معلوم است كه اگر وسيله وجود ندارد، نياز هم وجود ندارد. قصد بيمن از اين روش همان است كه تعدادي از مستشرقان ديگر قبل از وي داشتند، و آن اين كه ايرانيها ملتي پسرفته و عقبمانده هستند و هرگز به پاي غربيها نميتوانند برسند، چنانكه حتي در زبانشان انديشههاي پيشرفته وجود ندارد؛ بنابراين اساساً در مغزشان نيز چنين پديدهاي موجود نيست. اما از لحاظ زبان و نشان دادن احترام به ديگران و حتي به كساني كه منزلتشان پايينتر باشد، اوضاع درست برعكس آن است؛ يعني واقعاً به زبان فارسي ميتوان احساساتي را ابراز كرد كه به بيشتر زبانهاي ديگر ممكن نيست. اصل فهميدن يك پديده وابسته به فهميدن معناي لغوي آن است؛ اگر معناي لغوي كلمه به درستي فهميده نشود، معنا و ارزش واقعي آن را هم بهخوبي نميتوان دريافت.
بعد از چنين آغازي عجيب نيست اگر كسي جملههاي زير را بنويسد:
«امروز وقتي شما با پنجاه نفر ايراني صحبت ميكنيد، ملاحظه مينماييد كه همگي مخلص و دوست و حتي بنده و چاكر شما هستند، ولي همين كه پشت كرديد، اگر به شما ناسزا نگويند، قطعاً احساسات خوبي نسبت به شما ندارند. اين موضوع همواره يكي از نكات مورد توجه اروپاييان بوده كه نميدانستند چگونه با اين ملت رفتار كنند » .
بيمن در جاي ديگر اعتراف ميكند كه تعارف از زبان مؤدبانة عادي بسيار پهناورتر و گستردهتر است . منظور وي از زبان مؤدبانة عادي همان ادبي است كه بيشتر ملل جهان بهكار ميبرند، ولي اضافه ميكند كه خود ايرانيها آن را به دليل آن كه بسيار گسترده و وسيعتر است، كاملاً درك نميكنند. به نظر ما بديهي است كه مردم در گوشه و كنار كشور، مشكلي با تعارف ندارند. در غير اين صورت برقراري ارتباط بين مردم دشوار و غيرممكن ميشد.
از سوي ديگر، رحمان صحراگرد چارچوبي براي تعارف فارسي ارائه كرده است كه بهخوبي ميتوان آن را پذيرفت. وي براساس فرازبان معناشناختي طبيعي قالب تعارف را بهدست داده و تعارف را شامل: ادب، رودربايستي، احترام، مهماننوازي و تواضع ميداند. به نظر صحراگرد «رفتار تعارف» معاني زير را منعكس ميكند:
در اينجا ميبينيم كه ادب تنها يكي از جنبههاي تعارف است و علاوهبرآن، چهار جنبة ديگر هم ذكر ميشود. از آن گذشته، جملههاي 7 و 8 هم جنبه اجتماعي و هم فردي تعارف را نشان ميدهند. همچنين بايد اعتراف كرد كه دو مفهوم محبت و چاپلوسي نيز با استفاده از عبارات تعارف در زبان فارسي بيان ميشود. از زندگي روزمره مثالهاي زيادي را ميتوان آورد و ما براي شاهد، يك مثال براي محبت و مثال ديگري براي چاپلوسي ميآوريم. مثال محبت:
اقدس: خاله جان، سلام، پاي شما را بوسيدم.
عفتالملوك: سلام به روي ماهت، روي ماهت را بوسيدم .
مثال چاپلوسي و تملق:
كارمند: بنده خدمتتان شرفياب شدم تا استدعا كنم با تقاضاهاي انتقالي كه خدمتتان
تقديم كردم، موافقت بفرماييد.
رئيس: من نامة شما را با نظر موافق به كارگزيني فرستادم .
اما هنوز خيلي زود است كه بتوانيم راجع به «فرازبان معناشناختي طبيعي» اظهارنظر قاطعي كنيم. شايد تحقيقات بيشتر نشان دهد كه اين فرازبان نتواند آن چه را كه بايد، انجام بدهد. تا به امروز نميتوان ادعا كرد اجزاء آن واقعاً جهاني هستند، ولي براي توصيف تعارف مناسبتر از «نظرية ادب همگاني» مينمايد.
بنابراين ادب يا احترام تنها يكي از معاني چندگانة واژة تعارف است و همين تعدد معنايي يكي از علتهاي اشتباه در فهم خارجيان از اين واژه شده است. اولين اشتباه زماني پيش ميآيد كه غير فارسيزبانان فرهنگ رفتار تعارف را با همان فرهنگ و تربيت خود مقايسه و دربارة آن اظهار نظر و داوري ميكنند و در نوشتههاي خود نيز همان را نقل كردهاند . البته، آن نوع تعارف كه معادل انگليسي آن Ritual politeness است، در زبان فارسي «تعارف شاهعبدالعظيمي»، يعني تعارف سرزباني و ظاهري، نام گرفته است . بنابراين گروه اسمي انگليسي تنها ميتواند ترجمة اين كلمه باشد و اين تنها يكي از جنبههاي تعارف به شمار ميرود. در حالي كه تعارف مفهومي بسيار گستردهتر از اين دارد. لذا ايرانيان ميگويند: «تعارف اومد و نيومد داره».
همة زبانهاي جهان بسته به شرايط متغيري كه در آنها بهكار برده ميشوند و بسته به وظيفههاي متنوعي كه به عهده ميگيرند، گونههاي مختلفي پيدا ميكنند؛ به اينگونهها، كه از تفاوت كاربرد ناشي ميشود، سبك گفته ميشوند. در اينجا با سبك ادبي كاري نداريم، مفهوم سبك در اينجا عامتر از آن بهكار ميرود. سبك چه ربطي به ضماير و افعال فارسي دارد؟ سبك زبان به سه عامل بستگي دارد: موضوع، وسيلة بيان و (نكتهاي كه بهويژه مورد توجه اين بخش مقاله خواهد بود:) رابطة اجتماعي ميان گوينده و شنونده .
سبك بسته به موضوع تغيير ميكند؛ مثلاً زبان يك سخنراني مذهبي با گزارش يك مسابقة فوتبال تفاوت ميكند. باز اين هردو، با سبك يك سخنراني علمي تفاوت پيدا ميكند. فرض كنيم كه گويندهاي براي گزارش يك مسابقة فوتبال از سبك يك سخنراني مذهبي استفاده كند؛ كار او چهقدر موجب خنده و يا تعجب خواهد شد؟! بنابراين، موضوع يك عامل مهم سبك است.
منظور از وسيلة بيان، زبان گفتاري و نوشتاري است. در هر زبان بين سبك گفتار و سبك نوشتار تفاوتهايي وجود دارد كه بايد رعايت نمود. اين تفاوتها بسته به زبان فرق ميكند؛ ولي تفاوت بين گفتار و نوشتار بهطور كلي در هر زباني وجود دارد. يكي از دلايل اين فرق، دگرگوني سريعتر زبان گفتار نسبت به نوشتار است. تعارف فارسي زمينهاي است كه در آن تفاوت بين گفتار و نوشتار بهخوبي ديده ميشود. اما عامل سوم در تعيين سبك بيشتر اين تفاوت را آشكار ميكند و آن رابطة اجتماعي موجود بين گوينده و شنونده است.
اختلاف سطح اجتماعي در همة جوامع يافت ميشود؛ اما در بعضي از زبانها چندان به چشم نميآيد و در بعضي بهطور بارزي آشكار ميشود. بهطور كلي ميتوان گفت كه زبانهاي شرقي بيشتر از زبانهاي غربي اختلاف سطح اجتماعي گويندگان خود را منعكس ميكنند. مثلاً زبان انگليسي و بهخصوص انگليسي آمريكايي، چندان نشاندهندة اختلاف سطح اجتماعي گوينده و شنونده نيست؛ درحاليكه زبان ژاپني و بهخصوص زبان جاوهاي، داراي سطوح اجتماعي متفاوتي است كه بهسرعت وضع گوينده را نسبت به شنونده يا كسي كه دربارة او صحبت ميشود، مشخص مينمايد. زبان فارسي كمتر از زبانهايي چون جاوهاي يا ژاپني و بيشتر از زباني چون انگليسي، اختلاف سطح گوينده و شنونده را آشكار ميكند . از طرف ديگر، مؤلفاني چون م. هيلمان ادعا ميكنند كه تعارف در زبان فارسي فضاي استفادهاي حتي گستردهتر از keigo (كه معادل آن در زبان ژاپني است) دارد. زبان فارسي بيشتر از ديگر واحدهاي كلمهاي، ضماير و افعال را در خود منعكس ميكند . فراموش نكنيم كه عامل دوم، يعني مسألة زبان گفتاري و نوشتاري نيز تأثير ميگذارد. تعارف فارسي ويژة گفتار است و در زبان نوشتاري بسيار كم و بهندرت ديده ميشود.
در ارتباط با قدرت، منزلت و همبستگي عبارات تعارف در فارسي داراي دو بعد اصلي است:
بهكار بردن عبارات احترامآميز بين گويندگان زبان فارسي به عنوان يك ويژگي مقبول اجتماعي، جايگاه خاص خود را دارد. درعينحال استفاده از صورتهاي فاقد نشانة احترام هم ديده ميشود؛ ولي نشان دادن درجهاي از احترام از سوي بالادست هم، قابل درك است و در كنشهاي گفتاري متعددي ملاحظه ميشود كه نشانة چيزي متفاوت از سلطه و قدرت است. جهانگيري ادعا ميكند كه اين مسأله ميتواند بيانكنندة شخصيت آزادانديش فرد باشد؛ اما نگارنده با اين گفتهها موافق نيست. بهكار بردن صورتهاي محترمانه از سوي بالادست، يك هنجار همگاني بين فارسيزبانان است. البته نشانة آزادانديشي هم ميتواند باشد؛ ولي تعارف در زبان فارسي يك هنجار اجتماعي است و هنجار را با هيچگونه آزادانديشي يا ناآزادانديشي نميتوان مقايسه كرد. تعارف يا احترامي كه از حد هنجار بالاتر رود، ميتواند نشانة آزادانديشي از سوي فرادست و همچنين چاپلوسي و تملق از سوي فرودست باشد.
3 ـ 1: دستگاه ضمير
وقتي كه دانشجويان خارجي سيستم ضماير زبان فارسي را ياد ميگيرند، همان ضماير زبان نوشتاري را ميآموزند؛ ولي وقتي با فارسيزبانان ملاقات ميكنند، به زودي درمييابند كه ضماير نوشتاري در زبان گفتاري روزمره، مورد استفاده قرار نميگيرند و بايد از ضماير ديگري استفاده كنند. شايد اين نكته براي فارسيزبانان جالب نباشد، اما حتماً اين نكته قابل توجه فارسيآموزان است كه: تنها ضماير اول شخص جمع و سوم شخص جمع با زبان نوشتاري فرق نميكنند؛ همة ضماير ديگر در نوشتار با گفتار تفاوت ميكنند. آنها مجبور نيستند از اين ضماير گفتاري استفاده كنند؛ ولي بدينسان، هرگز به زبان فارسي تسلط نمييابند و علاوه براين، فارسيزبانان آنها را بهكار ميبرند و اين نكته را بايد قبول كنند.
ضماير فارسي معمولاً داراي سه سطح است: سطح خنثي، سطح پايين و سطح بالا. لازم است اضافه كنيم كه سطح خنثي برابر زبان نوشتاري است، سطح پايين براي متكلم و سطح بالا براي مخاطب يا سوم شخص بهكار برده ميشود.
اول شخص
اين ضمير داراي دو سطح است: خنثي يا ضمير من ، و پايين.
بنده؛ اين واژه به عنوان صورت مؤدبانه داراي گستردهترين كاربرد در جايگاه ضمير اول شخص مفرد است.
«اگر 25 درصد كل قيمت باشد كه بنده بايد يك چيزي هم از جيبم تقديمشان كنم ».
برخي محققان ميگويند اصطلاحات ديگري هم براي اول شخص مفرد پيدا ميشود؛ مثل حقير، دعاگو يا چاكر . به نظر ما اين سه، ضمير محسوب نميشوند، چون معمولاً با فعل سوم شخص مفرد مطابقت ميكنند؛ درحاليكه ضمير اول شخص مفرد بايد با فعل اول شخص مفرد مطابقت كند. بههرحال، هدف اين مقاله جمع كردن عبارات تعارف نيست؛ به نظر نگارنده (نگارنده را هم بنابر نظر بالا ميتوان به عنوان ضمير اول شخص مفرد دانست!) اين كار بر عهدة ايرانيان است. هدف از اين مقاله تنها بررسي سيستم ضمير و فعل و براساس آن اشاره كردن به يك ويژگي خاص زبان فارسي است، كه در بيشتر زبانها وجود ندارد.
به عنوان يك قاعدة كلي در نظام صورتهاي محترمانه، گوينده، هرقدر هم كه سلطه داشته باشد، صورت سطح بالا براي اول شخص، براي او وجود ندارد. اين بس دليلي است كه بهكار بردن تعارف، رابطة مستقيم با قدر و منزلت ندارد. تنها نقش اجتماعياي كه در اينجا تأثير ميگذارد، ميتواند نقش گوينده و مخاطب باشد. بنابراين، اگر گويندة زبان فارسي نسبت به شنونده بالادست باشد، نميتواند با ضمير خاصي آن را براي خودش ابراز كند، بلكه امكان دارد خود را تنها به عنوان يك فرودست يا برابر شنونده معرفي كند. اين نكته را هيچ تعارفشناس و هيچ فارسيآموزي هرگز نبايد فراموش كند.
دوم شخص
در سطح خنثي دو ضمير، مثل هر زبان ديگر، پيدا ميشود: «تو» براي مفرد و «شما» براي جمع.
تو؛ اين ضمير بسيار پربسامد است و ميتواند شاخص رابطة همبستگي ميان سخنگو و مخاطب در يك طبقة اجتماعي باشد، مانند:
«اولاً، هيچ لازم نيست بيان كني، نازكي طبع لطيف تو احساست را توي نگاهت منعكس ميكند » .
در چنين مواردي به ضمير «تو» به عنوان ضمير سطح خنثي نگاه ميشود. بهعلاوه، اين ضمير در گفتوگوي روزمرة سطح پايين هم گاهي اوقات بهكار ميرود و ممكن است مشكلاتي بين متكلم و مخاطب ايجاد كند.
شما ؛ كاربرد اين ضمير بهجاي دوم شخص مفرد تقريباً در همة زبانهاي جهان يكي از معمولترين شيوههاي احترام است. اين ضمير در زبان فارسي نشاندهندة همبستگي كمتر و احترام بيشتري نسبت به «تو» است. احترامي كه «شما» در بردارد، به هيچ وجه گوياي تملق نيست. مثلاً اين ضمير ميتواند به نشانة احترام فرزند به پدر در خانه بهكار رود . در بيشتر زبانهاي ديگر، دستكم بين بسياري از گويشوران، اين كاربرد ضمير، يعني بين پدر و فرزند، موجود نيست. معمولاً «شما» در زبانهاي جهان فقط ضميري براي نشان دادن احترام است، ولي مطابقت آن در زبان فارسي با فعل دوم شخص مفرد نشان ميدهد كه نقش اين ضمير براي فارسيزبانان بانقش آن در زبانهاي ديگر متفاوت است:
خيلي خيلي ممنون، اما شما اول به من بگو آيا خردل اينجا نه آمد؟ »
البته، «شما» با دوم شخص جمع هم مطابقت ميكند:
«ديگر خجالتم ندهيد. خب عروس خانم، بفرماييد شما چند تا خواهر و برادريد؟ »
شماها؛ متكلماني كه از واژة «شما» بهصورت احترام به مخاطب دوم شخص مفرد استفاده ميكنند، براي ايجاد تقابل، علامت جمع «ها» را به آن ميافزايند: «شماها». همة طبقات اجتماعي از اين واژه بهطور گستردهاي، هم در گفتار و هم در نوشتار روزمرة غيررسمي استفاده ميكنند .
«بدري جان، خواهش ميكنم شماها ديگر در صحبت من و آقاي دكتر هيچ دخالت نكنيد! »
براي بسياري از فارسيآموزان خارجي، جمع بستن ضمير جمع خيلي عجيب و گاهي اوقات حتي خندهدار به نظر ميرسد و علت آن اين است كه تقريباً هيچ زباني در جهان امكان جمع بستن ضمير «شما» را ندارد؛ مثلاً در زبان انگليسي حتي دوم شخص مفرد با دوم شخص جمع فرق نميكند.
عالي؛ اين واژه بين همة فارسيزبانان كاربرد گستردهاي دارد و نشانة احترام و يا گاهي اوقات سلطه است.
«الو جناب محمدي، سلام عرض ميكنم… خيلي ممنون… بله، خوب، خوب، چي… كي؟ همين امروز؟ آخر چه موقع؟ چرا آقاي اريكسون فوري به ما خبر نداد؟…. تلفن ما؟ چه موقع؟ عجب است. بههرحال، از ايشان تشكر كنيد. لطف عالي زياد .»
اما ضمير «عالي» به ندرت در اين شكل ميآيد و بيشتر قبل از آن يا «جناب» يا «حضرت» چسبيده ميشود (جنابِعالي، حضرتِعالي) كه نشانة احترام بيشتر است:
«بله بله، حكم تخليه رو كه توسط نمايندة قانوني وَرَثه، يعني جنابِعالي، صادر شده بود،دريافت كرديم .»
عموماً «جناب» و «حضرت» قبل از عنوان و نام براي خطاب رسمي و همراه با احترام براي مردان بهكار ميرود. براي خانمها معمولاً از واژة «سركار» استفاده ميشود.
سوم شخص
ضمير سوم شخص مفرد داراي هر سه سطح است. سطح پايينش «اون» يا «اين» است و در سطح خنثي «او» يا «وي» در زبان نوشتاري بهكار ميرود. براي ابراز احترام به مخاطب سوم شخص مفرد در زبان فارسي، بهجاي «او» ضمير سوم شخص جمع «ايشان» (ايشون) ميآيد و با فعل سوم شخص جمع مطابقت ميكند.
ـ مامان چهطور ند ؟
ـ الحمد لله، بد نيستند، اينجا نشستهاند سرِنماز.
ـ گوششان چطوره؟
ـ خراب. گاهي سمعكشان را ميگذارند، گاهي نميگذارند، چون اذيتشان ميكند…
ـ خوب چرا يك سمعك حسابي نميگيرند؟ امروز ديگر سمعكهايي ساختهاند اندازة يك بادام، به گوشهاي صددرصد كر هم مقداري صدا ميرساند. مامان چرا به اين سمعك عهد بوقي چسبيده اند ؟
ـ بيا از خودش ان بپرس! هر چه التماسش ان كردهايم، فايده نكرد. ميگوي ند اين سمعك را آسيد صالح رمال خرج راهش را دادهاند برده…. بعد گذاشته توي گوشش ان .
اگر كلمه مادر در ابتداي اين گفتوگو وجود نداشت، همه اين طور ميفهميدند كه صحبت دربارة جمع است. بهكار بردن ضمير سوم شخص جمع بجاي مفرد، براي شخص خيلي نزديك، دليلي ديگر است براي اثبات دو نكته؛ يكي اينكه زبان فارسي امكانات بسياري براي نشان دادن احترام به ديگران دارد و ديگر اينكه در فارسي براي احترام واقعي نيز از عبارات تعارف استفاده ميشود. زباني (انگليسي) كه گويندة آن ادعا ميكند تعارف براي ابراز احترام صادقانه بهكار نميرود ، از ضمير ويژة دوم شخص نميتواند حتي مستقيماً براي مخاطب استفاده كند. منظور از ذكر اين نكته به هيچ وجه ضعف زبان انگليسي نيست، چون هر زبان به طوري كامل است؛ اگرچه اگر ميخواستيم مانند آقاي بيمن تحليل كنيم، ميتوانستيم از اين نكته سوءاستفاده كنيم.
3-2: دستگاه فعل
تنوع حيرتانگيز دستگاه فعلي زبان فارسي يكي از جالبترين ويژگيهاي بهكار بردن احترام است. اين تنوع در فعل حتي بيشتر از دستگاه ضمير قابل توجه است. اين گوناگوني فعلي، گاهي تا نه صورت مختلف را براي يك فعل امكانپذير ميكند . صورتهاي زباني ذكر شده «اتيكت» ناميده ميشود و دو شاخة زبانشناسي، يعني جامعهشناسي زبان و منظورشناسي را، به هم پيوند ميزند. پيوند آن با منظورشناسي در اين نكته است كه استفاده از يكي از صورتها بستگي به نقش آن در كنشگفتار دارد و از نظر جامعهشناسي زبان بسيار درخور توجه است؛ زيرا منعكسكنندة روابط اجتماعي نهفته و ظريفي است كه ميان گوينده و شنونده وجود دارد. محمدرضا باطني مدعي است كه اين صورتها روابط بين طبقات مختلف يك جامعه را ميسازند كه تا حدودي درست است، ولي كاملاً درست نيست. بهكار بردن اين صورتها ميان طرفين گفتوگو كه از نظر سلسلهمراتب اجتماعي، همطبقه هستند، نشان ميدهد كه مهمترين نقشي كه تعارف فارسي آن را ميسازد، نقش متكلم يا مخاطب است؛ چرا كه صورت مؤدبانه را نه فقط براي شنونده بهكار ميبرند، بلكه براي همة آنهايي كه گوينده نيستند. نيز بديهي است كه اين يكي ديگر از دلايلي به شمار ميرود كه تعارف در زبان فارسي در درجة اول احترام و تواضع عمومي را منعكس ميكند.
افعالي كه در كنش روزمره بين فارسيزبانان بيشتر رواج دارد، مانند ضماير سه سطح دارند: سطح خنثي يا برابر زبان نوشتاري، سطح پايين كه به گوينده يا اول شخص اشاره ميكند و سطح بالا كه معمولاً براي دوم و سوم شخص بهكار ميرود. در اينجا چند فعل و صورتهايشان را مورد بررسي قرار ميدهيم تا نشان دهيم كه نقش فعل از نظر تعارف، مانند همان نقشي است كه ضمير دارد.
*آمدن؛ سطح بالاي اين فعل، «تشريف آوردن» است:
«بابا، خانم اخوان با شما كار دارد. دم در است و ميگويد چند دقيقه تشريف بياوريد » .
دستگاه فعل با دستگاه ضمير رابطهاي مستقيم دارد. بنابر اين رابطه، با سطح بالاي فعل فقط سطح بالاي ضمير مطابقت ميكند. جملة «* من تشريف آوردم» را هر ايراني جملهاي نادرست ميداند .
سطح پايين: «(به) خدمت رسيدن»:
«بله، طبق اظهار تمايل خود آقايان، خدمت رسيديم » .
همانطور كه سطح بالاي فعل با سطح بالاي ضمير مطابقت ميكند، سطح پايين آن هم با سطح پايين ضمير مطابقت ميكند. بنابراين، نميتوان گفت: «* شما (يا جنابعالي) به خدمت رسيديد». البته صورتهاي محترمانه و متواضعانة بسياري از اين فعل ــ و هم فعلهاي ديگر ــ پيدا ميشود و اين مثالها، تنها نمونههايي براي نشان دادن سلسلهمراتب افعال زبان فارسي است.
*رفتن؛ سطح بالاي اين فعل همان ساختار سطح بالاي فعلِ آمدن را دارد؛ تنها تفاوت آن است كه بهجاي فعل كمكيِ آوردن ، فعلِ بردن بهكار ميرود: «تشريف بردن».
«الان هم تشريف ببرين پايين مزدتونو از خودشون بگيرين. بفرمايين » .
سطح پايين: «مرخص شدن»:
«خاله جان، خيلي زحمت داديم. ديگر با اجازهتان مرخص ميشويم » .
نكتة ديگري را در اينجا اضافه ميكنيم: قبلاً گفتيم كه ضمير «شما» گاهي با صورت مفرد مطابقت ميكند. بنابراين جملة «شما رفتي» در زبان فارسي درست است، اما: «* شما تشريف بردي» نادرست. يعني فعل سطح بالا صورت مفرد نميپذيرد، اگرچه فاعل آن مفرد است؛ «جنابعالي»: * جنابعالي رفتي. جنابعالي تشريف بردي. اما: جنابعالي تشريف برديد.
بنابراين ميتوان نتيجه گرفت كه ضمير «شما» در زبان فارسي مانند اكثر زبانهاي جهان هميشه نشانة سطح بالا نيست.
*بودن؛ سطح بالا: «تشريف داشتن»:
ـ اصلاً، شام بايد تشريف داشته باشيد.
ـ متشكرم، شام كه اصلاً مهمانم .
سطح پايين: «(در) خدمت بودن»:
«يادتان هست اين دفعة آخري كه خدمتتان بوديم، ضمن صحبت گفتيد كه… ».
*دادن؛ سطح بالا: «لطف كردن (يا لطف فرمون)»:
ـ اين اظهاريه كافيه؟
ـ بله، خيلي دقيقه. (ميگيرد) اگر چِكِش هم لطف كنيد .
«مرحمت كردن (يا فرمودن)»:
«سلام، آقاي مهندس. ميبخشيد. به آقا بفرماييد روز تمام شده، بيزحمت مزد ما را مرحمت بفرماييد .»
سطح پايين: «تقديم كردن»:
ـ ديگه به شما اطمينان ندارم. پول اينجاس، ولي اول چكو بايد ببينم.
ـ (ترسان) تقديم ميكنم . عصباني نشيد، تقديم ميكنم .
*گفتن؛ اين فعل هم داراي سه سطح است. علاوه بر سطح خنثي، چند عبارت سطح پايين دارد:
«مهندس خدمت شما خيلي سلام رساند، گفت به شما عرض كنم موضوع خانه، قابلِ حله .
از سر اون خيابون، از فلكة بستانآباد تا اينجا، اين خونة نوزدهميه. عرض به حضور مباركتون كه: اين ميشه بيست و يكم، بعد اينجا بيستم و سوم تا اون آخر » .
«من كه ميدانم نمازتان تمام شده، الا´ن داشتيد كتاب دعا ميخوانديد. سمعكتان را بگذاريد، عرض دارم ».
«اما، نهاينقدر كه مدرسه تعطيل بشود خانم، و لابد به عرضتون رسيده كه همكارهاي شما خودشان نشستهاند و تصميم گرفتهاند كه هجده ساعت درس بدهند. بنده هيچكارهام ».
سطح بالاي اين فعل كه به غيرگوينده اشاره ميكند، فعل «فرمودن» است:
«ديگر خجالتم ندهيد. خب عروس خانم، بفرماييد شما چند تا خواهر و برداريد ؟»
غير از گفتن، اين فعل ميتواند معناهاي افعال ديگري را هم به عهده بگيرد، اما تنها به عنوان جانشين فعلي كه بتوان آن را با شكل سطح بالا نشان داد. مثلاً، يكي از معناهاي آن «نشستن» است:
«چرا خانم همينطور وايستادهاند؟ چرا نميفرماييد، خانم جان »؟
به علاوه، فعل «فرمودن» به عنوان فعل كمكي در بسياري از فعلهاي مركب يا عبارتهاي فعلي بهجاي فعلهاي كمكي ديگر ميآيد. در مثال ذيل جانشين فعل «دادن» شده است:
«اين هم به خاطر شما به سلامتي، اما بايد اجازه بفرماييد مرخص بشوم چون خانه مهمان دارم.
ـ اِوا، چرا به اين زودي؟
ـ عرض كردم كه، آمدم سرپا خدمت شما يك سلام بكنم. انشاءالله، مفصل دستبوستان ميآيم .»
اما در بيشتر موارد، «فرمودن» جاي فعل كمكي «كردن» را ميگيرد. اين پديده در زبان مردم در هر گوشة ايران ملاحظه ميشود: در خيابانها، اتوبوسها، داخل ساختمانها و بسياري از جاهاي ديگر؛ براي مثال چند نمونه ميآوريم كه در آنها «فرمودن» به عنوان فعل كمكي وجه امر بهكار رفته است؛ گفتني است كه اين فعل در جملات زير نقش نرم كردن (تعديل و تعطيف) امر مستقيم را منعكس ميكند:
ـ ميهمانان عزيز! لطفاً بهداشت عمومي و نظافت را رعايت فرماييد . متشكرم.
ـ جهت حفظ سلامتي خواهشمند است از وارد شدن با كفش جداً خودداري فرماييد . با تشكر.
ـ خواهشمند است حجاب و شئونات اسلامي را رعايت فرماييد.
ـ لطفاً قبل از گرفتن شمارة موردنظر، عدد 9 را شمارهگيري فرماييد.
ـ ميهمانان گرامي! خواهشمند است براي دريافت بستههاي ويژة بيست و پنجمين جشنوارة فيلم فجر، در ساعت مقرر به روابط عمومي مراجعه فرماييد.
ـ مشتري گرامي، در هنگام خريد دقت فرماييد: مرجوعي و تعويض كتاب به هيچ عنوان پذيرفته نميشود.
ـ لطفاً از اجناس داخل ديدن فرماييد.
ـ لطفاً ابتدا فيش تهيه فرماييد.
ـ ورود هر گونه فرش، زيرانداز و گاز پيكنيكي به محوطة باغ اكيداً ممنوع ميباشد. لطفاً همكاري فرماييد.
ـ هنگام استفاده از آب به علائم هشداردهنده توجه فرماييد.
ـ لطفاً از درب پاساژ مراجعه فرماييد.
همچنين «فرمودن» به عنوان فعل كمكي وجه نهي پيدا ميشود و نقش آن در چنين جملهها همان نقشي است كه در فعل امر:
ـ لطفاً جلوي درب پارك نفرماييد. در غير اين صورت پنچر ميشويد.
ـ لطفاً مقابل پل توقف نفرماييد.
ـ شهروندان گرامي! لطفاً كتابها را از اتوبوس خارج نفرماييد.
از همه اين نمونهها پيداست كه در همكنش ميان فارسيزبانان، صورتهاي ويژهاي از فعلها بهكار ميرود. ياد گرفتن اين صورتها را براي فارسيآموزان خارجي ميتوان آسان كرد؛ بايد به آنها يادآوري كرد كه در زبان فارسي گفتاري، فعلها وجه همكنش دارند. درست همانطور كه از وجه معلوم با استفاده از فعل «شدن» بهجاي فعل كمكي «كردن» وجه مجهول ساخته ميشود، ميتوان گفت كه وجه همكنش نيز از صورتهاي نوشتاري فعل به طوري ساخته ميشود كه بهجاي فعل كمكي «كردن» فعل «فرمودن» ميآيد. به عبارت ديگر، نگارندة اين مقاله پيشنهاد ميكند كه در آموزش زبان فارسي يك وجه فعل جديد اضافه شود. البته وجه همكنش تنها در زمينة آموزش زبان فارسي به غيرفارسيزبانان قابل استفاده است؛ زيرا خود فارسيزبانان، مثل گويشوران همة زبانهاي جهان، آن را به آساني و بدون هيچ اشكالي ياد ميگيرند. بنابراين، وجه فعل كه پيشنهاد اين مقاله است، ميتواند قاعدة زير را داشته باشد:
در همكنش با فارسيزبانان براي چند فعل پربسامد از صورتهاي خاص آنها استفاده كنيد و در فعلهاي مركبي كه از فعل كمكي «كردن» ساخته ميشوند، بهجاي «كردن» فعل «فرمودن» را بهكار ببريد.
به نظر نگارندة اين مقاله، سه علت اصلي وجود دارد كه فهميدن تعارف فارسي را براي فارسيآموزان خارجي دشوار ميسازد:
اول: نظريه ادب عمومي حداقل آنقدر كه براون و لوينسون تصور كردهاند، جهاني نيست. گفته ميشود مفاهيمي چون ادب و حيثيت در فرهنگهاي مختلف با هم اختلاف اصولي دارند . مفاهيمي كه منظورشناسي با آنها رابطه دارد، بيشتر با فرهنگ غربي دمسازي دارند؛ لذا فارسيآموزاني كه از شرق جهان ميآيند، (نه فقط غربيها) تعارف فارسي را با فرهنگ خود مقايسه ميكنند و اين اولين اشتباه آنهاست. در فرهنگ ايراني لازم نيست حيثيت مخاطب بههيچوجه به خطر انداخته شود تا متكلم از صورتهاي مؤدبانه استفاده كند. از اينرو، تعارف فارسي با هدف جبرانِ حيثيتِ به خطر انداخته شده، بهكار نميرود. تعارف يك هنجار اجتماعي است كه در ميان ايرانيها چشمگير مينمايد و اين نكته را هر فارسيآموز در جهان بايد بداند. علاوهبر آن بايد به آنها توضيح داد كه عبارات تعارف، معناي ضمني دارند كه در بسياري از پديدههاي ديگر هم به چشم ميخورد و اين امر در همة زبانها مشترك و جهاني است. گذشته از فعل و ضمير، تعارف در جملهها، عبارتها، گروههاي اسمي و صفتها نيز جلوه دارد و فعل و ضمير تنها نمونهاي است از بخش وسيعتري از زبان كه كاربردي گستردهتر دارد.
دوم: تعارفپژوهان خارجي هم نقش مهمي در اين مسأله داشتهاند. بعضي از آنها ــ چنين به نظر ميآيد ــ بهعمد، تعارف را پديدهاي بيگانه و شگفتانگيز جلوه دادهاند. در گوشه و كنار جهان امور ويژهاي وجود دارد كه نشانة تنوع ملتها و زبانها محسوب ميشود؛ بههيچوجه اين ويژگيها، ضعف يا امتياز بعضي به شمار نميرود، بلكه آنها نكتههايي جالب و قابل تحقيق و تطبيق (يا مقابله) هستند. كار اين پژوهشگران تأثير بزرگي بر فارسيآموزان خارجي گذاشته است؛ چرا كه آنها اول به گفتهها و نوشتههاي هموطنان خود مراجعه ميكنند و در آغاز كار خود، تعارف را بهطور نادرست و غيرصحيح ميفهمند.
سوم: خود ايرانيها هم در اين ميان بيتقصير نبودهاند. همه قبول دارند كه تعارف از مسائل بسيار مهم و ضروري براي تحقيق در فرهنگ است؛ با وجود اين، كمتر فعاليتي در اين زمينه صورت پذيرفته است. پس چه بايد كرد؟
راهي براي فهماندن پديدة تعارف به غير ايرانيان وجود دارد. آن را با اطمينان ميتوان اثبات كرد. زبانشناسي كاربردي راهحلهاي زيادي براي حل مشكلات يادگرفتن زبانهاي خارجي ايجاد كرده و اين راهها را ميتوان به زبان فارسي هم ايفا كرد. كتابهاي آموزش زبان فارسي به اين نكته توجه كافي نميكنند. اگر كتابي در آيندة نزديك پيدا شود كه به قواعد بهكار بردن تعارف بپردازد، آشنايي درست و همچنين يادگرفتن صحيح آن را بسيار آسان خواهد ساخت. اين مقاله يك قاعده را ايجاد كرده و اميد است قواعد ديگري هم به زودي در نوشتههاي زبانشناسان ايراني پيدا شود. رويهمرفته، از نقش خارجيان در اين كار بههيچوجه نبايد چشمپوشي كرد.
منابع:
آل احمد، جلال: مدير مدسه ، تهران: نشر هنر پارينه، 1385.
باطني، محمدرضا: چهار گفتار دربارة زبان ، تهران: انتشارات آگاه، 1352.
بيضايي، بهرام: سگ كشي ، تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، 1381.
بيمن، ويليام: زبان، منزلت و قدرت در ايران ، ترجمة رضا ذوقدار مقدم، تهران: نشر ني، 1381.
پزشكنژاد، ايرج: خانوادة نيكاختر ، تهران: نشر آبي، 1380.
جهانگيري، نادر: «گونههاي احترام، سلطه و همبستگي در زبان فارسي امروز» در: زبان: بازتاب زمان، فرهنگ و انديشه (مجموعه مقالات)، تهران: انتشارات آگاه، 1378.
دانشگر، محمد: «تعارف و فرهنگ آن نزد ايرانيان»، نامة پارسي، شمارة دوم، 1381.
دانشور، سيمين: به كي سلام كنم؟ ، چاپ پنجم، تهران: انتشارات خوارزمي، 1380.
شهري، جعفر: قند و نمك (ضربالمثلهاي تهراني به زبان محاوره) ، چ 2، تهران: انتشارات معين، 1384.
مرادي كرماني، هوشنگ: مهمان مامان ، تهران: نشر ني، 1385.
مهرجويي، داريوش: اجارهنشينها ، تهران: انتشارات تيراژه، 1374.
يارمحمدي، لطفالله: «مقابلة منظورشناختي در زبانهاي انگليسي و فارسي با عنايت به چارچوبهاي فكري راهبردهاي تلويحي فرهنگي»، نشرية دانشكدة ادبيات و علوم انساني دانشگاه شهيد باهنر كرمان، دورة جديد، شماره سوم، 1377.
سامانه زبانشناسی همگانی
Asjodi, Minoo, A Comparison between Ta’arof in Persian and Limao in Chinese , International Journal of Sociology of Language
Beeman, Michael, Double demons: Cultural impediments to US-Iranian understanding , Brown University
Brown, P. & LEVINSON, S. C., Politness. Some Unversals in language usage . Cambridge Ubiversity Press
Byran, Michael, Routledge Ecyclopaedia of Language teaching and learning , Routledge, London and New York
Hillman, Michael, Language and social distinctions in Iran, State University og New Yoek Press
Koulaki, Sofia A., effers and wxpressions of thanks as fae enhancing acts: toe’arof in Persian , Journal of Pragmatics
Leech, Geoffrey, Politeness, Is there an East-West Divide? , Journal of Foregin Languages
Mao, l. r., Beyond politeness theory: face revised and renewed, Journal of Pragmatics
تهیه کننده : علیرضا سینی چی ( معاون فن آوری – کارشناس ارشد زبانشناسی )
تایید کننده : رسول سمیعی ( معاون آموزشی دبیرستان – کارشناس ادبیات فارسی )