آیا می دانید : تفاوت بشر و انسان چیست ؟

وقتی می گوییم انسان،مقصودمان تعریفی نیست که همه ی افراد این نوع که سه میلیارد آن الآن روی زمین هستند به طور مشترک شامل حالشان بشود .همه ی افراد این نوع ،بشر هستند بطور مشترک،اما آنها انسان نیستند.هرکس به میزانی و تا اندازه ای توانسته است انسان بشود .پس بدین تعریف می رسیم که از میان افراد  این نوع که همه شان بشرند،و هر کس به اندازهً دیگران بشر است،افرادی هستند که توانسته اند به مرحلهً انسان شدن برسند و در مرحلۀ انسان شدن یا انسان بودن،درجات متعالی یا اندکی را طی کند.اینست که نوع بشردر مسیر تحول و تکامل خودش به طرف انسان شدن گام بر می دارد.

بشر یک« بودن» است در صورتی که انسان یک «شدن» است فرق انسان با بشر و همهً پدیده های دیگر طبیعی از حیوان و نبات و جماد،این است که همه ی پدیده های طبیعت هر کدام یک بودنَنَد،تنها انسان بدان معنای ویژه یک شدن است.یعنی چه ؟موریانه را در نظر می گیریم،از پانزده میلیون سال پیش در آفریقا آثاری از خانه سازی موریانه هست که می بینیم درست خانه و زندگی اش را در آن دوره همان جور می ساخته و تر تیب می داده که الآن.بنا بر این موریانه یک«بودنی»است که تا هر وقت هست و در هر کجا هست و هر یک از افراد این نوع موریانه یک وجود ثابتِ لا یتغیرند،همیشه یک تعریف ثا بت دارند.همین طور کوه،ستاره،آب،جانور،اسب،شیر،پرنده،و همین طور بشر،بشر هم یک تعریف ثابت دارد.یک موجودی است که روی دو پایش راه می رود.تعریف ثابتش را یکی از نویسند گان بطور فانتزی در کتابش نوشته،از قول یک دانشمند بزرگی که رفته به کره ی مریخ او رفته است به کره ی مریخ،آنجا پیاده شد و در خیابان های آنجا راه می رفته (توریست بوده و از رمین رفته به مریخ)و دیده که در دانشکده ای در آنجادر کنفرانسی اعلام شده که یکی از دانشمندان مریخ در باره ی آخرین سفری که به زمین کرده اند و کشف موجودات زنده در آنجا،سخنرانی خواهد کرد.این دانشمند زمینی هم می رود و در آن کنفرانس شرکت می کند،می بیند یکی از دانشمندان کره ی مریخ رفت پشت تریبون و گفت :بله،بالاخره نظریه علمایی که می گفتند در زمین حیات وجود دارد،ثابت شد.اخیرا”تحقیقاتی نشان داده که موجودات خیلی پیشرفته ای از لحاظ حیات در آنجا وجود دارند که یکی از آنها اسمش بشر است.البته من نمی توانم برای شما درست روشن کنم که این بشر چه جور موجودی است چون حتی یک تصور ذهنی هم از آن ندارید،ولی به طور خلاصه عرض می کنم خیکی است که دو تا سوراخ دارد،چهار دستک .اینها موسوم به بشرند و روی زمین می خیزند از این طرف به آن طرف با یک تلاش عجیب و بسیار وحشیانه ای که در تمام منظومه ها شبیهش نیست. این ها یک جنون خاص همدیگر کشی دارند .گاهی دسته های بسیار زیادشان از نقطه ای دور که هیچ ارتباطی به هم ندارند و هیچکدام همدیگر را نمی شناسند،با یک نقشه و طرح و هیجان و تحریک تجهیز می شوند و با سلاح های خیلی مدرن و تجهیزات خیلی سطح بالا،راه می افتندوزندگی و کار و خانواده شان را می گذارند ومی آیند کنار هم صف می بندند،بعد به جان هم می افتند.من فکر می کردم که اینها لابد به خاطر خوراک به همدیگر احتیاج دارند اما بعد می دیدم که این ها با یک زحمت عجیبی،همدیگر را قتل عام می کنند و می کشند و بعد هم بلند می شوند و می روند به خانه ها یشان. باز دو مرتبه یکی می افتد جلو و باز یک عده ای را تحریک می کند و باز به جان عده ی دیگری می افتند.خلاصه این نوع،که اسمش بشر است،تاریخ خود آزاری وخود کشی دارد وتمام تجهیزاتشان صرف این می شود که وسایل کشتن یکدیگر را بدون اینکه نسبت به هم کینه ای داشته باشند فراهم کنند و بعد هم قتل عامهای فراوان.و هیچکدام از گوشت همدیگر یا خون همدیگر نمی خورند که بگوییم نیازی به همدیگر کشی دارند،غذاشان از جای دیگر فراهم می شود.و بعد از فراغت از کشت وکشتاروهمدیگر را قتل عام کردن و سوزاندن خانه های یکدیگر،یک غرور و بادی این ها را می گیرد که ما نفهمید یم این چه حالت روحی است.بعد هم حماسه ها درست می کنند.ولی خوراکشان بدین شکل است که توی زمین راه می روند وبا یک حرص شدید هر چه گیرشان می آید با این دستکهایی که در اطرافشان هست جمع می کنند.اماین غذاهای بسیار لطیف ،میوه های خیلی خوش عطر وخوش مزه وگلهای خیلی خوبی که درزمین می روید،اینها را که می گیرند نمی خورند این هم یکی از جنون های این موجود است که ما نفهمید یم علتش چیست اینها را به زحمت از طبیعت می گیرند،غذاهای سالم،گوشت و میوه های سالم را به خانه می برند،آتش درست می کنندو آنها را در ظرف های خاصی می ریزند و یک مقدار ادویه ی بد رنگ و بد طعم وتند توی آن ریخته،بعد می جوشانند،می سوزانند و می خورند و بعد مریض می شوند و بعد التماس می کنند که دکتربه زور وسا یل تکنیکی آنها را از توی شکم هاشان در بیاورد،و آنها(دکترها)به خاطر همین عمل، اشخاص محترم و پر در آمدی توی جامعه شان هستند.و این بیماریها،بیماری های بشر کره ی زمین است در عین حال که بسیار پیشرفته است و بسیار مسلط بر زمین،یک چنین جنون هایی دارد که هیچ حیوانی تا حالا دچارش نشده است.

این تعریف همان بشر است. واقعیت همین است.تاریخ بشر را وقتی شما بخوانید ،حماقت های بشر ،همواره بیشتر و جالبتر از تاریخ شعور اوست الآن هم همین طور است.این بشر همیشه هم طبیعی است،همیشه هم ثابت است،تعریفش از میمونی که روی زمین در پنجاه هزارسال پیش پیدا شده تا الآن فرقی نکرده،اسلحه اش ،لباسش ،خوراکش،فرق کرده اما نوعش و خصوصیاتش همان که بوده ،هست.چنگیز و امپراتوران بزرگی که در گذشته بر جامعه های بسیار متمدن حکومت می کردند و رژیمهای بزرگ و نیرومندی که تمدن امروز را می چرخانند و حکومت می کنند هیچ فرقی ندارند هیچ.او می گفت آمده ام بکشُم،اما این متمدن امروزی ،می آید می کشد و می گوید من آمده ام صلح بر قرار کنم.طرز حرف زدن ،دروغ گفتن وتوجیه کردن است که تکامل پیدا کرده والا،نفاق،دروغ،آدم کشی و لذتی که انسان از کشتن دیگران و از غارت دیگران می برد همچنان است که بوده و بلکه شدیدتر هم شده.این انسان به این معنی همواره ثابت است و این همان بشر است.

هدف بشر،انسان شدن است.و باز،انسان شدن یک مرحلۀ ثابت نیست که وقتی رسید،به یک «بودن» رسیده باشد،نه،انسان همواره در حال «شدن» است،همواره در تکامل دایمی وابدی به طرف بی نهایت است.

«انا لله وانا الیه راجعون»این یک فلسفـۀ انسان شناسی است.«الیه راجعون »یعنی انسان به طرف خدا بر می گردد. 

منبع : کتاب انسان و اسلام  –دکتر علی شریعتی

تهیه کننده : علیرضا سینی چی ( مسئول سایت دبیرستان )

تایید کننده : جمشید بیات ( معاون پرورشی دبیرستان )


برچسب
امتیاز شما به این محتوای آموزشی ؟ جمع امتیاز 20/20